محل تبلیغات شما

اين روزها عجيب حال و هواي عاشقي دارن

اين تيله هاي مشكي كه جا خوش كرده اند روي چهره معصوم تو

چشم دوخته اند به دوردستها

اينجا امن ترين جاي دنياست

ميان بازوان مردانه ات

دست در دست تو انگار هراسي ندارم از كسي

دل در گرو عشق تو انگار گرمتر شده

تن با نوازشهاي تو انگار خواستني تر شده است

اينجا انگار امن ترين جاي دنياست كه مي تواني خودت باشي

از ته دل بخندي از ته دل گريه كني و ترسي از قضاوت شدن نداشته باشي

اينجا امن ترين جاي دنياست كنار تو فراموش مي كنم خستگيهايم را درماندگيهاي گاه به گاهم را

من چه دل سپرده ام به عشق

من چه دل داده ام به تو

مي دانم گاهي كابوس نبودت ترسناك مي كند عشق را

اما باز به خودم و با خودم مي گويم اين بار همه چيز فرق دارد

من گاهي به اندازه تمام عروسكهاي كه برايم خريدي بچه مي شوم

گاهي بيشتر از تمام كودكان دور و برت بي منطق مي شوم

اما انگار خاصيت عشق همين است

شبهايي كه خيالت را در آغوش مي گيرم صبحهايي كه با لبخند به خيالت صبح بخير مي گويم و مي دانم كسي جز تو نمي تواند اين صبحها را بخير كند كسي جز تو نمي تواند صبح به من اميد دوباره بيدار شدن دهد و هيچ خيالي جز خيالت نمي تواند صبحها دستم را بگيرد و مرا به دنيا بازگرداند تمام آرزوهايم را با تو مي بينم انگار جز تو آرزويي ندارم من براي زنده ماندن حتي نفس كشيدن ترا مي خواهم و اين حجم از عشق چقدر لذت بخش و چقدر ترسناك است و من با همين لبخند نه مي گويم به تمام ترسهايم و باز از نو بيشتر از قبل ترا مي خواهم كنارت هستم و دلتنگ تو بايد نديده بداني حال و روزم را دور از تو

نمي داني چه مي داني چه سخت است ...

تمام است كار اين دل

تو چه می دانی که ....

مي ,تو ,انگار ,كه ,امن ,ترين ,امن ترين ,ترين جاي ,مي گويم ,نمي تواند ,جاي دنياست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روستای شهید پرور نیرشهرستان رزن بخش قروه